موقعك الحالي:صفحة رئيسية>المنتجات

رسالة على الانترنت

خرد کردن و معنی

خرد کردن - معنی در دیکشنری آبادیس

خرد کردن، خرد ساختن، کوچک کردن. smash (فعل) خرد کردن، درهم شکستن، ورشکست شدن، شکست دادن، بشدت زدن، پرس کردن، درهم کوبیدن. chop (فعل) خرد کردن، جدا کردن، بریدن، شکستن، ریز ریز کردن، غذا خوردن. reduce ...

Read More
معنی خرد کردن فرهنگ فارسی معین

را به واژه‌نامهٔ آزادیا برندواژهاضافه کنید. خرد کردن. فرهنگ فارسی معین. (خُ. کَ دَ) (مص م .) 1 - از هم پاشیدن ، ریزریز کردن . 2 - کشتن ، نابود کردن . جست‌وجوی خرد کردندر واژه‌نامه‌های دیگرنگارش ...

Read More
معنی خرد کردن - لغت‌نامه دهخدا

خرد کردن . [ خ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بقسمتهای ریزه ریزه شکستن . به اجزاء کوچک شکستن . شکستن بقطعات خرد. بقطعات کوچک بریدن .

Read More
خرد - معنی در دیکشنری آبادیس

( صفت ) ۱ - کوچک کم جثه . ۲ - اندک سال کودک . جمع : خردان . ۳ - باریک دقیق . یا خرد و خاکشیر کردن. خرد کردن . یا خرد و خمیر شدن . ۱ - له شدن کوفته شدن . ۲ - بسیار خسته شدن . لقب سعد بن زید منات است

Read More
خرد (دانایی) - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

خرد (دانایی) خِرَد ، داشتن دانش ، شعور ، فهم ، تجربه و بصیرت ، اکتسابی و نیز فهم ذاتی به همراه قابلیت کار بستن آنهاست. در بسیاری از دینها و فرهنگها بر اهمیت خرد تکیه شده‌است و از فضایل به‌شمار ...

Read More
معنی خرد - فرهنگ فارسی معین

معنی 1 - کوچک . 2 - کم سال ، کودک . مترادف درك، آگاهي، ادراك، بينش، دانايي، حكمت، دانش، عقل، علم، فراست، لب، فهم، نقيبت، هوش متضاد كبير، بالغ، بزرگ سالم، نشكسته بزرگ، حجيم، عظيم

Read More
معنی خرد لغت نامه دهخدا پارسی ویکی

خرد. [ خ ُ ] (ص ) ۞ کوچک که در مقابل بزرگ است . (از برهان قاطع). ضد بزرگ . (از غیاث اللغات ) (از انجمن آرای ناصری ) (از آنندراج ). صغیر. صُغار. (بحر الجواهر). کوچک . کم جثه . (از ناظم الاطباء). مقابل کلان . (یادداشت مؤلف ) : مرعش

Read More
معنی خرد 5 لغت‌نامه دهخدا واژه‌یاب

خرد لغت‌نامه دهخدا خرد. [ خ ُ ] (ص ) کوچک که در مقابل بزرگ است . (از برهان قاطع). ضد بزرگ . (از غیاث اللغات ) (از انجمن آرای ناصری ) (از آنندراج ). صغیر. صُغار. (بحر الجواهر). کوچک . کم جثه . (از ناظم الاطباء). مقابل کلان . (یادداشت

Read More
معنی خرد کردن لغت نامه دهخدا پارسی ویکی

معنی واژه خرد کردن در لغت نامه دهخدا در پارسی ویکی. پارسی ویکی. ورود; ایجاد حساب کاربری; صفحه نخست; درباره پارسی ویکی; پیشنهادها و ...

Read More
معنی خرد کردن فرهنگ فارسی معین

معنی واژهٔ خرد کردن در فرهنگ فارسی معین به فارسی، انگلیسی و عربی از واژه‌یاب

Read More
معنی خرد کردن - لغت‌نامه دهخدا

خرد کردن . [ خ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بقسمتهای ریزه ریزه شکستن . به اجزاء کوچک شکستن . ... برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید.

Read More
خرد (دانایی) - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

خرد (دانایی) خِرَد ، داشتن دانش ، شعور ، فهم ، تجربه و بصیرت ، اکتسابی و نیز فهم ذاتی به همراه قابلیت کار بستن آنهاست.

Read More
معنی خرد شدن - لغت‌نامه دهخدا

معنی خرد شدن . [ خ ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ریزه ریزه شدن . بپاره های کوچک شکستن . (یادداشت بخط مؤلف ). شکستن بقطعات خرد. صِغَر. (دهار). انفراک . (یادداشت بخط مؤلف ) : سؤال منکر را پاسخ آنچنان دادم که خرد شد ز دبوسش ز پای تاتارم . سوزنی . سپاهی از حبش کافور می برد شد اندر نیمه ره کافوردان خرد. نظامی .

Read More
معنی خرد کردن جدول یاب

معنی خرد کردن جدول یاب خرد کردن: جستجو معنی "خرد کردن" در فرهنگ حل جدول، مترادف و متضاد فارسی، فرهنگ معین، فرهنگ دهخدا، فرهنگ عمید، سره، هوشیار، دیکشنری زبان های خارجی معنی خرد کردن شهریور ۹۸ واژه های پیشنهادی نشانه های اختصاری لیست منابع اشتراک به دوستان پیوندها تماس با ما درباره ما جدول آنلاین مسابقه جدول با جایزه واژه های پیشنهادی درخواست معنی

Read More
جست‌وجوی خرد واژه‌یاب

معنی. ۱. ریز؛ کوچک. ۲. (اسم) ... ۲. کوبیدن و نرم ‌کردن. ... بحران , صداي خرد کردن يا خرد شدن چيزي زير دندان يا زير چرخ وغيره , خرد ...

Read More
استخوان خرد کردن - معنی در دیکشنری آبادیس

فرهنگ معین ( ~. خُ. کَ دَ ) (مص ل . ) با زحمت زیاد صاحب تجربه شدن . اصطلاحات و ضرب المثل ها معنی اصطلاح -> استخوان خرد کردن رنج / زحمت کشیدن مثال: برای مهارت پیدا کردن باید سال ها استخوان خرد کنی. پیشنهاد کاربران استخوان خرد ( نرم ) کردن: [عامیانه، کنایه ] با رنج و زحمت بسیار چیزی به دست آوردن، دود چراغ خوردن . مشاهده پیشنهاد های امروز

Read More
معنی خرد و خاکشی لغت نامه دهخدا پارسی ...

خرد و خاکشی شدن . [ خ ُ دُ ک ِشی ش ُ دَ ] (مص مرکب ) سخت خرد شدن . ریزه ریزه شدن . خرد و خاکشی کردن . خرد ... معنی واژه خرد و خاکشی در لغت نامه دهخدا در پارسی ...

Read More
تره خرد نکردن - معنی در دیکشنری آبادیس

معنی تره خرد نکردن ... دیکشنری آنلاین آبادیس از ابتدا تاکنون تغییرات بسیاری کرده و ویژگی های مختلفی به آن اضافه شده است.

Read More
خوار - معنی در دیکشنری آبادیس

لغت نامه دهخدا خوار. [ خوا /خا ] ( ص ، اِ، ق ) ذلیل. زبون. بدبخت. ( منتهی الارب ) ( از برهان قاطع ) ( از آنندراج ) ( از انجمن آرای ناصری ) . مقابل عزیز : که دشمن اگرچه بود خوار و خرد مر او را بنادان نباید شمرد. فردوسی. دلیران و گردان آن انجمن چنان دان که خوارند بر چشم من. فردوسی. ای عرض تو بر چشم تو چون دیده گرامی

Read More
معنی خرد کردن فرهنگ فارسی معین

معنی واژهٔ خرد کردن در فرهنگ فارسی معین به فارسی، انگلیسی و عربی از واژه‌یاب

Read More
معنی خرد کردن - لغت‌نامه دهخدا

خرد کردن . [ خ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بقسمتهای ریزه ریزه شکستن . به اجزاء کوچک شکستن . ... برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید.

Read More
جست‌وجوی خرد واژه‌یاب

خرد کردن: (مصدر متعدی) ۱. ریز کردن. ۲. کوبیدن و نرم ‌کردن. ۱. حقیر، صغیر، کوچک ≠ کبیر، بالغ، بزرگ ۲. اندک، کم، ناجیز ۳. شکسته، له ≠ سالم، نشکسته ۴. ریز، ریزه ≠ بزرگ، حجیم، عظیم خرد دیکشنری فارسی به انگلیسی

Read More
خوار - معنی در دیکشنری آبادیس

لغت نامه دهخدا خوار. [ خوا /خا ] ( ص ، اِ، ق ) ذلیل. زبون. بدبخت. ( منتهی الارب ) ( از برهان قاطع ) ( از آنندراج ) ( از انجمن آرای ناصری ) . مقابل عزیز : که دشمن اگرچه بود خوار و خرد مر او را بنادان نباید شمرد. فردوسی. دلیران و گردان آن انجمن چنان دان که خوارند بر چشم من. فردوسی. ای عرض تو بر چشم تو چون دیده گرامی

Read More
استخوان خرد کردن - معنی در دیکشنری آبادیس

فرهنگ معین ( ~. خُ. کَ دَ ) (مص ل . ) با زحمت زیاد صاحب تجربه شدن . اصطلاحات و ضرب المثل ها معنی اصطلاح -> استخوان خرد کردن رنج / زحمت کشیدن مثال: برای مهارت پیدا کردن باید سال ها استخوان خرد کنی. پیشنهاد کاربران استخوان خرد ( نرم ) کردن: [عامیانه، کنایه ] با رنج و زحمت بسیار چیزی به دست آوردن، دود چراغ خوردن . مشاهده پیشنهاد های امروز

Read More
معنی خرد کردن - واژگان مترادف و متضاد

جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید

Read More
گنجور » فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری ...

که کوتاه گوید به معنی ... خرد دور کردن ز بهر ... گروه و انجمن و جوخه برابر هستند انجوخیدن هم ریشه جوخه است یعنی جمع کردن و انباشتن ، جایی خوانده ام که جمع نیز اوستایی است و جم بوده است و ع گرفته ...

Read More
معنی خرد و خاکشی لغت نامه دهخدا پارسی ...

خرد و خاکشی شدن . [ خ ُ دُ ک ِشی ش ُ دَ ] (مص مرکب ) سخت خرد شدن . ریزه ریزه شدن . خرد و خاکشی کردن . خرد ... معنی واژه خرد و خاکشی در لغت نامه دهخدا در پارسی ...

Read More
اعصاب خرد یا خورد ? - مجله نورگرام

اعصاب خرد کردن به معنی : اعصاب کسی را بهم ریختن ، کسی را عصبی کردن ،درگیری و ناآرامی است . این اصطلاح در محاوره و لهجه تهرانی رایج است . واژه خرد به معنی : قطعه ، اندک ، کم ، تکه و است . تلفظ اعصاب خرد کن اصطلاحات مشابه : جنگ اعصاب اعصاب خط خطی کردن اعصاب داغون کردن اعصاب

Read More
تره خرد نکردن - معنی در دیکشنری آبادیس

لغت نامه دهخدا تره خرد نکردن. [ ت َرَ / رِ خ ُن َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) در تداول مردم ، بی اعتنایی کامل. کمترین ارزشی برای کسی قایل نبودن : فلان برای توتره خرد نمیکند، یعنی کمترین اعتنایی به تو نمیکند. فرهنگ فارسی در تداول مردم بی اعتنایی کامل ٠ اصطلاحات و ضرب المثل ها معنی ضرب المثل -> تره خرد نکردن اعتنا نکردن و ارزش و اهمیت ندادن به کسی.

Read More

المزيد من المعلومات

الصين -تشنغ تشو -المنطقة الوطنية للتنمية الصناعية للتكنولوجيا المتطورة، جادة العلوم رقم 169.

الاتصال: 0371-86549132.
      البريد الإلكتروني:[email protected]
حقوق حقوق التأليف والنشر: رقم التدوين Development Buide 10200540 -22.